پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی
پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی

چرا کسی نیست...

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مارال چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ

بازباران با ترانه می خورد بر بام خانه٬ خانه ام کو...؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران٬گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر کجا رفت؟
خاطرات خوب ورنگین؟
درپس آن کوی بن بست٬دردل توآرزوهست؟
کودک خوشحال دیروز غرق درغم های امروز...!
یاد باران رفته ازیاد٬آرزوها رفته برباد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد