پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی
پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی

بی تو

 


بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

 

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

 

یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

نظرات 3 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://www.neginsky.blogsky.com

سلام عماد وبلاگت خیلی عسلیه من که خسته نشدم اگه دوست داشتی همدیگرو لینک کنیم فقط لینک کردی بهم خبر بده لینکت کنم
دوستت دارم(نگین)!!

عجب. . . خیلی باحالی

آلما جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ http://ghamabad.blogsky.com

این شعر عجب خاطره ای بود برام.یاد اون روز افتادم.یادش بخیر چقدر دروغ شنیدم

امیدوارم خاطره بدی نباشه آلما. . .

ماه جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ب.ظ http://tokhodemani.blogsky.com

کمتر کسی رو دیدم که با این شعر خاگره نداشته باشه ...
امیدوارم خدا دوباره اون روزایِ خوبُ بهم بر گردونه چون فقط دستِ خودشه ... :(
اگه دوست داشتی به بلاگم سر بزن ، خوشحال می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد