چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!
ممنون که به وبلاگم سر زدی عماد جان مرسی چشمات زیبا میبینن .
وبلاگ خودت که خیلی نازه هم مطلبت محشره و هم عکسات من که خیلی خوشم اومد .
موفق باشی دوست خوبم
سلام
از مطالب و عکسای خوبی استفاده میکنی
خوشحال میشم به وب منم سر بزنی
لینک شدی اقا عماد
امیدوارم دوستای خوب وبلاگی برای هم باشیممممممممممم
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا،
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را،
یکی مثل نسیم دشت می گوید :
کنارت هستم ای تنها...
[گل]
دوست داشتم کسی از تنهایی هایم بپرسد ولی هیچکس تنهایی من را ندید.
قربان شما
مرسی بابت لینک
اره شادی دقت نکرده باشم و ندیده باشم لینکمو
به روز نمیکنی وبلاگتو اقا عماد
خیلی قشنگ بود مرسی داداش
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
.
.
.
با شعری زیبا به روز هستم
و منتظر حضور سر سبز شما
[گل]
هرکسی گمشده ای دارد،
و خدا گمشده ای داشت.
هرکسی دوتاست،
و خدا یکی بود.
و یکی چگونه می توانست باشد؟
هرکسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست،
و خدا کسی که احساسش کند، نداشت.
.
.
.
با مطلبی جدید به روز هستم
[گل]
.
.
.
کجایی دادا ؟ چند وقته نیستی! آپ هم که نمی کنی دیگه !!