پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی
پسرایرونی

پسرایرونی

حرف دل یه پسرعاشق ایرونی

من میگم تو بی وفایی

من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
پشت تو آب نمی ریزم
که نگی روندم عزیزم

خدا چرا دیگه مثل همیشه کمکم نمی کنی...

خدا چرا دیگه مثل همیشه کمکم نمی کنی

چرا چند وقتیه باهام قهری اخه مگه عماد چیکارکرده

چرا دیگه مثل قدیم وقتی شبا می خوابم نمی تونم بیام تو آسمون تا خود صبح باهات حرف بزنم

چرا دیگه به حرفام گوش نمیدی

کمکم کن خداجونم

دارم کم میارم

دیگه تحمل ندارم

چقدر صبرکنم

آره درسته من از اون بنده های صالحت نیستم

ولی مگه بنده های خوبت همش باید دعاکنن

چقدردعاکنم....تاکی خدا

نه من فراموش نکردم...مگه می تونم فراموش کنم

توی ذهنم ملکه شده اون همه نعمتا

اون همه خوبیا

آره یادمه وقتی که 4 ساله بودم ساعت 3 شب چطور افتادم توی چاه آب خونه خاله همه فکرکردن من مردم

ولی با فرشته هات کمکم کردی

خدا همه این چیزهارو یادمه

تموم کارهایی که دقیقه 90 درست می شد

این بارم کمکم کن خداجونم

به همین ماه مبارک رمضان هرچی بگی قبوله...

یکی هست، توقلبم ...

یکی هست، تو قلبم، که هر شب واسه اون می نویسمو اون خوابه
نمی خوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه بی تابه
یه کاغذ، یه خودکار، دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه، که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز همین جا توی اتاقم یکدفعه رفت، داره میره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه می کردم درو که می بست، می دونستم که می میمرم
اون عزیزم بود، نمی تونستم جلوی راهشو بگیرم
می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم، بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا
سکوته اتاقو داره میشکنه تیک تاک ساعته رو دیوار
دوباره نمی خوام بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یکی هست، توقلبم ...