-
ردپای عشق
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:56
امشب به یادت ماه را در خانه مهمان می کنم هر درد پر اندوه را مستانه درمان می کنم یا در خودم سوزم و آتش به هستی می زنم یا هر چه هست و نیست را در سینه پنهان می کنم امشب به یادت تا سحر مست و غزلخوان می شوم پیمانه ای می نوشم و همرنگ مستان می شوم در طرح خود نقش تو را همچون مسیحا می کشم نام تو را می گویم و همراه باران می شوم...
-
به روی گونه تابیدی و رفتی
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:54
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار اتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست توشیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد این...
-
تو بی نهایت شب
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:52
تو بی نهایت شب وقتی نگات می خندید چشمای خیره ی من اندوهتو نمی دید چرا غریبه بودم با قربت نگاهت تصویرمو ندیدم تو چشم بی گناهت کاشکی برای قلبت یه آسمون می ساختم روح بزرگ تو رو چرا نمی شناختم آیینه گریه می کرد وقتی تو رو شکستم ستاره پشت در بود وقتی درها رو بستم تو بودی و سکوت و غروب سرد پاییز باغچه رو زیر و رو کرد برگ...
-
تنها نگین تو شدم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:50
چله نشین تو شدم نبض زمین تو شدم مردهء بی دین همه زنده به دین تو شدم به ساعت مرگ غزل تلخ آبه ای جای عسل بر حلقهء نفرین شده تنها نگین تو شدم بی بال و بی پر در سفر از هر چه سایه خسته تر هر خط آخر پشت سر تا اولین تو شدم من بهترین تو شدم ای حس از بر شدنی ای خط به خط نوشتنی در زنگ از خود رد شدن صد آفرین تو شدم به جرم بی...
-
می دونم می دونم برنمی گردی
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:49
می دونم می دونم برنمی گردی قول میدم وقتی که نیستی عکستو بغل نگیرم قول میدم روزی هزار بار واسه ی اشکات نمیرم قول میدم وقتی که نیستی پای عشق تو نسوزم قول میدم در انتظارت چشمام رو به در ندوزم می دونی که خیلی خستم ، می دونی دلم گرفته می دونی دوریت عذابه ، می دونی گریم گرفته می دونم برنمی گردی ، می دونم رفتی که رفتی دروغ...
-
حالا که عاشق یکی دیگه شدی.
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:48
حالا که عاشق یکی دیگه شدی حالا که لایق یه دیونه شدی بذار حقیقتی رو برات بگم قصه ی یه عاشق دیونه رو برات بگم : یه روزی یه دیونه عاشق یه دیونه میشه . عاشق دیونه ی ما آواره ی صد تا می خونه میشه . نمی گفت به معشوقش دوسش داره عاشقش . آخه روش نمیشد بگه لالایی شبای اون اسم عاشقش . وقتی خیره میشد به عکس اون ثانیه ها معنی...
-
تو انتظار جاده
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:47
تو انتظار جاده ها نشسته ام نشسته ام ببین از این فاصله ها چه خسته ام چه خسته ام ای روح خوب شاخه ها ای عطر خوب لحظه ها به نبض سرخ قلب تو وابسته ام وابسته ام به اعتبار بودنت به عادت شنیدنت گل می ده قاب پنجره وقتی می خوام ببینمت آه ای طلیعه ی بهار تو این خزون روزگار برای شعر زندگیم واژه بیار واژه بیار من به فتح اسم تو...
-
منو با خودت ببر
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:46
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته نبودنت فاجعه بودنت امنیته تو از کدوم سرزمین تو از کدوم هوایی که از قبیله ی من یه آسمون جدایی اهل هر کجا که باشی قاصد شکفتنی توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی پاکی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی قد آغوش منی نه زیادی نه کمی منو با خودت ببر ای تو تکیه گاه من خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن منو با...
-
پیش تو مثل کاهم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:45
زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن با قامتی شکسته از کوله بار غربت در جستجوی مرهم راهی شدم زیارت رفتم برای گریه رفتم برای فریاد مرهم مراد من بود کعبه تو رو به من داد ای از خدا رسیده ای که تمام عشقی در جسم خالی من روح کلام عشقی ای که همه شفایی در عین بی ریایی پیش تو مثل کاهم تو مثل...
-
ای قبله من خاک در خانه تو
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:44
ای قبله من خاک در خانه تو بی منت می مستم ز پیمانه تو ای قبله من خاک در خانه تو در دام توام بی زحمت دانه تو من خسته و بیمارم درمان منی شور شعر و آوازی در جان منی ای تو هوای هر نفس عشق تو میورزم و بس دل کنده ام از همه کس پناه من تویی و بس تا در دل تو زنده ام از عالمی دل کنده ام در خود رها گشتن خوش است در تو فنا گشتن خوش...
-
نه میشه باورت کنم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:42
نه میشه باورت کنم نه میشه از تو رد بشم . نه میشه خوب من بشی نه میشه با تو بد بشم . نه دل دارم که بشکنی . نه جون دارم فدات کنم . نه پای موندن منی . نه میتونم رهات کنم . نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تو رو . نه میتونم بگم بمون . نه میتونم بگم برو . کجا برم که عطر تو . نپیچه توی لحظه هام . قصمو از کجا بگم . که پا نگیری...
-
منو عاشقونه بشناس
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:42
منو عاشقونه بشناس منو از دوباره بشناس منو با دلی که جز تو چاره اى نداره بشناس منو پر کن از بهونه تازه کن مثل جوونه رد کن از این همه بن بست کوچه هاى عاشقونه من به تو دل داده بودم قلب تو پناه من بود تو ندونستی عزیزم عشق تو گناه من بود منو نشناختی هنوزم من گل باغ تو بودم منو از شاخه شکستی من که غمخوار تو بودم منو پر کن...
-
می دونم برات عجیبه
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:41
می دونم برات عجیبه اینهمه اصرار و خواهش اینهمه خواستن دستات بدون حتی نوازش می دونم که خنده داره پیش تو گریه ی دردم می گذری واز من و میری اما باز من بر می گردم می دونم برات عجیبه من با اون همه غرورم پیش همه بدی هات چه جوری بازم صبورم می دونم واست سواله که چرا پیشت حقیرم دور میشی منو نبینی باز سراغتو می گیرم چاره ای جز...
-
تو این شبای
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:41
ی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟ از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو...
-
چشم من بیا منو یاری بکن
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:40
چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری میشه کرد کاری از ما نمیاد ، زاری بکن اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه می خواد هرچی دریا رو زمین داره خدا با تموم ابـــــــرای آسمونها کاشکی میداد همه رو به چشم من تا چشام به حال من ، گریه کنن قصه گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه...
-
دوستش نداره
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:39
بارون نم نم میباره دل بی قرار یاره چه شور و حالی داره در انتظاره دوستش دارم یه عالم بر عشق خود میبالم هیچکی اندازه من دوستش نداره دوستش نداره آفتاب مهتاب دورنگه یارم خیلی فشنگه دوستش دارم همیشه همتاش پیدا نمیشه آفتاب مهتاب دورنگه یارم خیلی فشنگه دوستش دارم همیشه همتاش پیدا نمیشه آسمون میدونه ما چه حالی داریم ما جوونها...
-
رفتم مرا ببخش
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:39
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گـــــــــریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنــونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود عشق من و نیاز تو...
-
کاشکی تاریکی می رفت فردا می شد
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:38
کاشکی تاریکی می رفت فردا می شد صبح می شد چشمون تو پیدا می شد لب های ناز تو با قصهء عشق مثل گلهای بهاری وا می شد تا دلم شکوه رو آغاز می کنه دیگه اشکم واسه من ناز می کنه یادته قول دادی پیشم می مونی قصه ی عشق زیر گوشم می خونی نمی دونست دل واموندهء من که تو رسم بی وفایی می دونی تا دلم شکوه رو آغاز می کنه دیگه اشکم واسه من...
-
فصلی که باتو
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:37
با سقوط دستای ما در تنم چیزی فرو ریخت هجرتت اوج صدامو بر فراز شاخه آویخت ای زلال سبز جاری جای خوب غسل تعمید بی تو باید مرد و پژمرد زیر خاک باغچه پوسید فصلی که من با تو ماشد فصل سبز خواهش برگ فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ تو بگو جز تو کدوم رود ناجی لب تشنگی بود جز تو آغوش کدوم باد سایه گاه خستگی بود بی تو باید...
-
مث؟
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:36
مث اون موج صبوری که وفاداره به دریا تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا چه قدر تازه و پاکی مث یاسای تو باغچه مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر مث برق دو تا چشمی توی یک قاب شکسته...
-
من میگم بهم نگاه کن
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:35
من میگم بهم نگاه کن تو میگی که جون فدا کن من میگم چشات قشنگه تو میگی دنیا دو رنگه من میگم دلم اسیره تو میگی که خیلی دیره من میگم چشماتو واکن تو میگی منو رها کن من میگم قلبمو نشکن تو میگی من میشکنم من ? من میگم دلم رو بردی تو میگی به من سپردی ? من میگم دلم شکسته است تو میگی خوب میشه خسته است من میگم بمون همیشه تو میگی...
-
اگه توبری..
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:34
اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم هر چی گل شقایقه رو خک مجنون می ذارم اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم به عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه اگه بری شکایت تو رو به...
-
خودکارم را ...
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:32
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم . به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم . دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟ در آواز شب اویز های عاشق؟ در چشمان یک عاشق مضطرب؟ در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟ دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم . و تو نامه هایم را...
-
سنگ قبر من بنویسـید
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:31
سنگ قبر من بنویسـید خسته بود اهــل زمین نبود نـمازش شــکســته بود بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تـنها از این نظر که سـراپا شـکســته بود بر سنگ قبر من بنویســـــــید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسـته بود بر سنگ قبر من بنویســید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنویســــــید کل عمر پشت...
-
زندگی کردم شاکی نیستم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:30
دردها ساختیم زندگی یک بازی درداوراست زندگی یک اول بی اخراست زندگی کردیم اما باختیم کاخ خود را روی لمس باید کرد این اندوه را برکمر باید کشید اندوه را زندگی با همین غم ها خوش است با همین بیش وهمین کم ها خوش است باختیم و هیچ شاکی نیستیم برزمین خوردیم وخاکی نیستیم. ندگی کردم شاکی نیستم نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن...
-
گفته های دل عاشق
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:27
به نام خدا خالق انسان/به نام انسان خالق غم ها به نام غم ها به وجود اورنده اشک ها . به نام اشک تسکین دهنده قلب ها. به نام قلب هاایجاد گرعشق . وبه نام عشق زیباترین خطای انسان ...................................................... کاش درکتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای ازیادرفتنی ....